تعریف اقتصاد فرهنگ
اقتصاد فرهنگ ، شاخه اي کاربردي از علم اقتصاد است. منظور از اقتصاد فرهنگ، تجزيه و تحليل بخش فرهنگ در چارچوب تئوري ها و مفاهيم دانش اقتصاد است. حيطه موضوعي اقتصاد فرهنگ را مي توان كاربرد اصول، مفاهيم و نظريه هاي علم اقتصاد در جهت تبيين و تحليل مسائل اقتصادي بخش فرهنگ و در نهايت ارائه خط مشي هاي سياسي در جهت بهبود مديريت اقتصادي فعاليت هاي فرهنگي دانست. اقتصاد فرهنگ مي تواند به بررسي و تحليل آثار و نقش فعاليت هاي فرهنگي در توسعه اقتصادي نيز بپردازد . همچنين اقتصاد فرهنگ به جريانات اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي مي پردازد كه بر روي تحولات ساختاري و نهادي بخش فرهنگ و هنر در جوامع تأثير مي گذارد.
در تعريف ديگري آمده است: آنچه مي توان اقتصاد فرهنگ ناميد، توصيف و تحليل ويژگي هاي مشهود عرضه و تقاضا و نيز ويژگي هاي رابطه متقابل عرضه و تقاضا در صنایع گوناگون تشکیل دهنده بخش فرهنگ است. طیف متنوعی از محصولات در این صنعت وجود دارد که شامل فیلم، انیمیشن، صنایع دستی، چاپ و نشر، نقاشی، مجسمه سازی، گردشگری، طراحی های داخلی، مد و لباس، طلا و جواهرات، اسباب بازی، نوشت افزار، تبلیغات و … می باشد.
در اقتصاد توسعه، میزان مصرف کالاها و خدمات فرهنگی یکی از شاخص هاي اصلی سنجش توسعه یافتگی نظام فرهنگی محسوب می شود. با این رویکرد دستیابی به رشد و رونق فرهنگی فارغ از فراهم ساختن زمینه هاي توزیع عادلانه و بهره مندي مردم از کالاها و خدمات فرهنگی و هنري در چارچوب اصل حاکمیت مصرف کننده میسر نیست. لذا دولت هاي مدرن با استفاده از علم اقتصاد، براي تحقق رفاه در جامعه، دائما در فرآیند سیاست گذاري و برنامه ریزي دخالت می کنند و از طریق اعمال سیاست هاي کنترلی همچون برقراري معافیت هاي مالیاتی و هدفمند کردن پرداخت یارانه ها، در پی حصول تعادل و برقراري عدالت اجتماعی هستند.
اقتصاد فرهنگ با کشف روابط اقتصاد و فرهنگ و ارائه مدل کارآمد توسعه پایدار، راه را براي رونق و شکوفایی فرهنگی و هنري هموار می سازد و پیش از آن که درصدد ارزیابی و قضاوت هنجاري از اقدامات و فعالیت هاي فرهنگی باشد، به دنبال تحلیل آثار اقتصادي این فعالیت ها و ارائه دانش کمّی درباره عوامل مؤثر براقدامات، سیاست ها، برنامه ها، فعالیت ها و مطلوبیت ها از زاویه هزینه منفعت و تبیین محدودیت هاي حاکم بر عرضه و تقاضاي کالاهاي فرهنگی و هنري است.
پائین بودن تولید و مصرف فرهنگی در ایران مسأله روشن و بدیهی است. از آمار سرانه مطالعه کتاب گرفته تا جایگاه هزینه هاي فرهنگی در سبد هزینه هاي خانواده ، همگی نشان دهنده فاصله نه چندان کم ایرانیان با استانداردهاي تولید و مصرف فرهنگی رایج در سطح دنیا است. دلیل این امر گذشته از عامل اقتصادي و کافی نبودن درآمد مردم براي هزینه کردن در بخش فرهنگ و تقویت و حمایت مردمی از تولیدات فرهنگی، دلیلی ریشه اي است که آن را باید در فضایی ایدئولوژیک و اجتماعی جست و جو کرد.
